الهی به نامت که نامت مرهم است بر درد های بی درمانالهی من انم انکس که بی تو هیچ است انکه دل داده است انکه طلب میکند انکه مدام در جستجو ست و راهی برای رسیدن به تو نمیابد من انم که با وجود همه مشکلات با وجود همه غم ها غصه ها درد ها زخم ها  اما باز سر بر مهر باقی مانده انکه از جز تو طلب نکرده انکه جز به سوی تو چهره ای بر نگردانده انکه دلش را با یاد و نام تو مطهر میسازد انکه روزش را بانامت اغاز میکند و شبش را با یاد تو پایان میدهد انکه گرمای دستانت بر شانه اش به او امید میداد انکه در عمق دره هم لبخند بر لبانش حکاک

الهی به نامت که نامت مرهم است بر درد های بی درمان

الهی  من انم انکس که بی تو هیچ است انکه دل داده است انکه طلب میکند انکه مدام در جستجو ست و راهی برای رسیدن به تو نمیابد من انم که با وجود همه مشکلات با وجود همه غم ها غصه ها درد ها زخم ها  اما باز سر بر مهر باقی مانده انکه از جز تو طلب نکرده انکه جز به سوی تو چهره ای بر نگردانده انکه دلش را با یاد و نام تو مطهر میسازد انکه روزش را بانامت اغاز میکند و شبش را با یاد تو پایان میدهد انکه گرمای دستانت بر شانه اش به او امید میداد انکه در عمق دره هم لبخند بر لبانش حکاکی ماند انکس که بی گناه بود اما برای انکه دل نشکند ماند و نظاره گر بود انکه هیچگاه نگفت تنهاترینم هیچگاه خود را بی کس خطاب نکرد انکه در برابر مشکلات خم به ابرو نیاورد چون میگفت هر چه از یار اید خوش اید حال جانا انکه این گونه است میگوید خسته است میگوید دل کنده است میگوید زخم ها عمیقند میگوید کم اورده او اکنون نمازهایش قضا میشود او دیگر لبخند نمیزند و با تلنگری کوچک هم میبارد اکنون تو یاریش کن که محتاج تو بوده و است

 

ی ماند انکس که بی گناه بود اما برای انکه دل نشکند ماند و نظاره گر بود انکه هیچگاه نگفت تنهاترینم هیچگاه خود را بی کس خطاب نکرد انکه در برابر مشکلات خم به ابرو نیاورد چون میگفت هر چه از یار اید خوش اید حال جانا انکه این گونه است میگوید خسته است میگوید دل کنده است میگوید زخم ها عمیقند میگوید کم اورده او اکنون نمازهایش قضا میشود او دیگر لبخند نمیزند و با تلنگری کوچک هم میبارد اکنون تو یاریش کن که محتاج تو بوده و است

الهی به نامت که نامت مرهم است بر درد های بی درمان

الهی  من انم انکس که بی تو هیچ است انکه دل داده است انکه طلب میکند انکه مدام در جستجو ست و راهی برای رسیدن به تو نمیابد من انم که با وجود همه مشکلات با وجود همه غم ها غصه ها درد ها زخم ها  اما باز سر بر مهر باقی مانده انکه از جز تو طلب نکرده انکه جز به سوی تو چهره ای بر

 نگردانده انکه دلش را با یاد و نام تو مطهر میسازد انکه روزش را بانامت اغاز میکند و شبش را با یاد تو پایان میدهد انکه گرمای دستانت بر شانه اش به او امید میداد انکه در عمق دره هم لبخند بر لبانش حکاکی ماند انکس که بی گناه بود اما برای انکه دل نشکند ماند و نظاره گر بود انکه هیچگاه نگفت تنهاترینم هیچگاه خود را بی کس خطاب نکرد انکه در برابر مشکلات خم به ابرو نیاورد چون میگفت هر چه از یار اید خوش اید حال جانا انکه این گونه است میگوید خسته است میگوید دل کنده است میگوید زخم ها عمیقند میگوید کم اورده او اکنون نمازهایش قضا میشود او دیگر لبخند نمیزند و با تلنگری کوچک هم میبارد اکنون تو یاریش کن که محتاج تو بوده و است

<